حس می کنی زمین و زمان گریه می کنند
وقتی که جمع ان گریه می کنند
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
در ماتم تو پیر و جوان گریه می کنند
این سیل، سیل اشک عزادارهای توست
چون ابر با تمام توان گریه می کنند
تو کیستی که در غم از دست دادنت
مردان ما شبیه ن گریه می کنند.
امیرتیموری
عشق یعنی بَری از غفلتِ خودخواهی شو
هجرت از خود کن و سرچشمهی آگاهی شو
به تمنّای تو دریاست همهتن آغوش
از خودت کوچ کن و رود شو و راهی شو
محضِ خورشید شدن ذرّهای از خویش برآ
قد بکش، دده از اینهمه کوتاهی شو
قرنها فاصله است از رمضان تا رمضان
کاروان میگذرد. بیرقِ همراهی شو
نکند خواب بمانی. نَفَسَت یخ بزند
گرم از سوزِ مناجاتِ سحرگاهی شو
روزه یعنی که بمیر از طلبِ هر چه جز او
روز و شب تشنهی انوارِ هواللّهی شو
زردروییت شود آینهی خطّ نگار
قلمِ حضرتِ حق را ورقِ کاهی شو
در دلِ برکهی حق تا تپشی مهلت هست
از شدن خسته نشو، ماه نشد ماهی شو
چند گویم به تو هر لحظه که این شو یا آن
آنِ او باش، برو هر چه که میخواهی شو
مبین اردستانی
سوال هوش آزمون استخدامیِ FBI: چرا روزه دارِ ایرانی با دهنِ روزه بازم در یخچالو بی خود و بی جهت باز میکنه؟ :)))
هرشب یکی خوابم رو می ه
حس می کنم دستش تووموهامه
موی بلند و دوس داره اما
دلبسته ی موهای کوتامه
می گه چشات آرامشی داره
مثل نوازش مثل لالایی
می گه تو رو حس می کنم هرجا
هرجایی که می رم تو اونجایی
بیدار می شم …پنجره بازه
بیدار می شم …زوزه ی باده
بیدار می شم… بالشم خیسه
باده که موهام و ت داده
بیدار می شم…خونه تاریکه
بیدار می شم…باز رویا بود
بیدار می شم…توی بیداریم
می شم همون که بی تو تنها بود
میناسراوانی
عجیب عاشقم . عاشق عشقی که نیست عشق جان کجایی که اتفاق بیوفتی .!
تو را بی پشیمانی
بی انصراف
تو را بی ترس از اشتباه
بی تصور پایان راه ،
تو را چون سفری بی بازگشت به مریخ
تو را با هیجانی ماندگار
با ذوق و اشتیاقی بی انتها
تو را با تمام احساس آدمِ عاشقِ حوا
تو را با گناه و بی گناه
تو را از زمین تا آخرین کهشکان کشف نشده ی این دنیا
تو را از اینجا تا پیش خدا
به اندازه ی انرژی یک اتم
تا آخرین اعشار اعداد پی
تو را به حد صدای شرشر چشمه های دلنشین
به اندازه ی تمام رنگ های گوناگون جنگل های زمین
به آسمان نورانی شب های کویر
به هوای پاک قطب شمال
تو را بی نظیر و کم نظیر
تو را با تدبیر و بی تدبیر
تو را بی اما و اگر و باید و شایدها
تو را با عقلی سلیم
با دلی مجنون
تو را حتی بیشتر از احساس نهفته
در تک تک واژگان این نوشته
تو را با واقعیتی غیر قابل انکار
تو را با احساسی غیر قابل سرکوب
بی ابهام و ایهام
با اصرار و دوام
تو را با علاقه ای غیر قابل وصف و بیان
تو را با اجازه ی خدا
با اختیار تمام
با انتخاب خودم تنها
دوست دارم و دوستت دارم.
علی رجبی
دوست دارم جانااااا
❤️
"نظریة جدیدة لتکوین العالم"
فی البدء
کانت فاطمه
و بعدها تت عناصر الاشیاء
النار و التراب
و المیاة و الهواء
و کانت اللغات و الاسماء
و الصیف و الربیع
و الصباح و المساء
و بعد عینی فاطمه
اکتشف العالم سر الوردة الاسوداء
و بعدها الف قرن
جاءت النساء
"نظریه ای جدید در پیدایش جهان"
در آغاز
فاطمه بود
سپس عناصر پدید آمدند
آتش و خاک
آب و باد
و آن گاه زبان ها و اسم ها
تابستان و بهار
سپیده و شبانگاه
پس از چشمان فاطمه بود که
جهان
راز رز سیاه را دریافت
و هزار قرن بعد از او
ن دیگر آمدند
نزار قبانی
بسم الله الرحمن الرحیم
ان شاءالله عازم ڪربلا هستیم
.
.
.
.
.
الڪے مثلا اینقدر خوبــ هستیم ڪه آقا امام حسین(ع) ما رو هم طلبیده
الڪے مثلا آرزوے کربلا رفتنمون داره محقق میشه
الڪے مثلا اینقدر محرم نوڪری اربابو کردیم که دلش برامون سوخته
الڪے مثلا شوق وصالمون داره زیاد میشه چون لحظه های وصال نزدیکه
الڪے مثلا ما هم فردا لبــ مرزیم
الڪے مثلا ما هم قدم قدم با یه علم پیاده میریم حرم
الڪے مثلا امام حسین(ع) خیلی هوامونو داره.
الڪے مثلا اصلا حسادتــ نمیکنیم به آدمایی که عازم هستن
الڪےمثلا اصلا دلمون نشکسته
الڪے مثلا اصلا اشڪ توچشامون جمع نشده
الڪے مثلا اصلا هواے دلمون ابری نیستــ
الڪے مثلا منم اربعین کربلام
خداااایــــــا
نذر کردم دور تسبیحی بخوانم اهدنا
تا صراطم اربعین افتد به سمت کربلا
اللهم ارزقنا #حرم
ما از حسین قول شفاعت گرفته ایم
با یا حسین از همه سبقت گرفته ایم
روز الست هر که به چیزی رسید و ما
عشق حسین را به امانت گرفته ایم
سر میدهیم و دست به ظالم نمیدهیم
ما از حسین درس شهادت گرفته ایم
ما نوکر حسین، وَ ارباب عالمیم
چون از حسین منصب و شوکت گرفته ایم
مانند کودکی که به میدان جنگ رفت
از بودن عموست که جرات گرفته ایم
یک چله را به بزم عزا گریه کرده ایم
در #اربعین قول زیارت گرفته ایم
سید تقی سیدی
دعای ویژه ماه صفر از محدث بزرگ مرحوم «فیض کاشانی» نقل شده که مستحب است هر روز 10 مرتبه قرائت شود:
یا شَدیدَ الْقُوی وَیا شَدیدَ الْمِحالِ یا عَزیزُ یا عَزیزُ یا عَزیزُ ذَلَّتْ بِعَظَمَتِکَ جَمیعُ خَلْقِکَ فَاکْفِنی شَرَّ خَلْقِکَ یا مُحْسِنُ یا مُجْمِلُ یا مُنْعِمُ یا مُفْضِلُ یا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الظّالِمینَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَنَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَکَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنینَ وَصَلَّی اللّهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ.
ای سخت نیرو و ای سخت عقوبت! ای عزیز، ای عزیز، ای عزیز! در برابر عظمت تو همه آفریدگانت خوار شدند، پس کفایت کن از من شر خلقت را. ای نیکو ده، ای زیبایی بخش، ای نعمت بخش، ای فزون بخش، ای که معبودی جز تو نیست! منزهی تو و من از ستمکاران هستم. پس دعای او (یونس) را اجابت کردیم و از اندوه نجاتش دادیم و این چنین نجات دهیم مؤمنان را و درود خدا بر محمد و آل پاک و پاکیزه اش
پاییزی ام و هوای باران دارم
کاش بودی که عجب میل خیابان دارم.
کوچه پس کوچه این شهر پر از تنهاییست.
سالها هست که من حسرت یک حضرت انسان دارم.
میثم نوری
مثلا من برایت دامن پلیسه دار بپوشم و موهایم را مدل گوگوشی درست کنم.
چای ذغالی دم کنم برایت با هل ودارچین وبا استکانهای کمر باریک بچینمشان روی کرسی!
خسته به خانه برگردی و مرا به آغوش بکشیو من غر بزنم که روزها خانه بدون تو زیادی سوت وکور استو در نهایت نتیجه بشود اینکه خانه به چندتا شبیه تووو نیاز دارددقیقا همانقدر دوسداشتنی!
مثلا تلویزیون و ماهواره نباشد،بنشینی قید بالای کرسی،عینکت را روی بینی ات جابجا کنی و با پیچ های رادیو بجنگی برای گرفتن اخبار و من دلم ضعف برود برای خطوط پیشانی ات.
مثلا بجای کافه گردی،بهمن باشد وبرف ببارد وهوس آبگوشت دست پخت مرا بکنی!
مثلا انقدر درگیر تلگرام و اینستاگرام و ولنتاین نباشیم.لاکچری ترین کادوی تو "گل سر"باشد و من برایت"شالگردن"ببافم!
مثلا ماشین و دور دور کردن وجود نداشته باشد،بهار بشود و کل کوچه باغ های خاکی شهر را باهم قدم بزنیم و بوی بهارنارنج مستمان کند
مثلا وقتی زیر درخت پر شکوفه ای نشستی من انقدر درخت را تکان بدهم که باران شکوفه ببارد بر سرت و غر نزنی که موها و لباسم کثیف شد.
مثلا این همه پلنگ و داف دورت نباشد و هر روز بیشتر عاشق سادگی ام شوی!
مثلا انقدر"دوستت دارم"و"عاشقتم"از دخترها نشنیده باشی که دلت برای"دوستت دارم"گفتن های من ضعف برود!
مثلا "دوووووستم داشته باشی"!!!
الناز شهرکی
تا که پرسیدم ز قلبم عشق چیست
در جوابم این چنین گفت و گریست
لیلی و مجنون فقط افسانه ایست
عشق در دست حسین بن علیست
با لبان تشنه آن ساعت که افتادی به خاک
لَم تَقُل شیئًا سِوی قُم یا أخا أدرِک أخاک
مشک دور از دست گریان است و قدری دورتر
مانده در صحرا لبی خندان و جسمی چاکچاک
عِندَما کُلٌّ یَرَونَ الموتَ أحلی مِن عَسَل
خاک گلگون را نمیشویند جز با خون پاک
کُلُّ مَن فی المَوکِبِ قالَ خُذینی یا سُیُوف
تشنگان عشق را از جان فدا کردن چه باک
یَلمَعُ النّورُ الّذی سَمّاه مصباحَ الهُدی
تا قیامت میدرخشد این چراغ تابناک
داوری عادلتر از تاریخ در تاریخ نیست
نور هرگز در شب ظلمت نمی گردد هلاک
#فاضل_نظری
درباره این سایت